سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درس و فراگیری دانش، مایه باروریشناخت است . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :8
بازدید دیروز :6
کل بازدید :38801
تعداد کل یاداشته ها : 26
103/2/8
4:24 ع
موسیقی

 

به یاد او

 

خیلی می‌شنویم که، بعله، در کشورهای اروپایی دوچرخه‌سواری خیلی مسأله جاافتاده‌ایه؛ امّا این مسأله در انگلیس تابع عوامل متعددیّه. یکی شهری که شما میخوای توش دوچرخه‌سواری کنی. بعضی شهرها عموماً بارونی هستن و حدس بزنید چی میشه وقتی دائم توی بارون رکاب بزنید و ماشین‌های دیگه هم روتون آب بپاشن. شهر بَنگُر   (Bangor) ده یازده ماه از سال می‌باره. بعضی شهرها هم مثل همون بنگر یا لیورپول پر از پستی و بلندی هستن. پدر آدم درمیاد بخوای درّه و تپّه‌های بنگر رُ با دوچرخه بری. امّا شهر لندن اینطور نیست. هم کم بارون‌تره، هم پستی بلندی نداره. از طرفی هم سوخت و حتّی حمل و نقل عمومی خیلی گرون هستن، ترافیک در ساعات اوج نه وحشتناک که دهشتناکه و چاقی هم که مردم رُ به نفس نفس انداخته. بنابرابن، به بهانه‌های مختلف مردم لندن تشویق میشن که حتّی‌المقدور از حمل و نقل عمومی و بیشتر از اون از دوچرخه استفاده کنن. امّا دلایلی وجود داره که با اینکه لندن جای خوبی هست برای دوچرخه‌سواری، کمتر رغبت نشون داده شده به این وسیله نقلیّه مفید. توی سفر این بارم به لندن، چیزهای جالبی در مورد دوچرخه دیدم که شنیدنین. اگه بخوام یه بار دیگه لندن برم، حتماً با طرح دوچرخه‌سواری در لندن میخوام برم. این دفعه نشد.

یکی از معضلات دوچرخه‌سواری در لندن دزدی دوچرخه است. دوچرخه رُ پارک کن و وقتی برمی‌گردی، انتظار نداشته باش که همه چیش سرجاش باشه. ایستگاه ویکتوریای (Victoria) لندن یکی از زیباترین ایستگاه‌های لندنه که می‌تونین توش عمق مهندسی در دوران ملکه ویکتوریا رُ حس کنین. جلوی درب شمالی این ایستگاه بزرگ یه ردیف نرده هست که کلی دوچرخه به اون زنجیر شده که یکی چرخ نداره، یکی زین نداره، یکی چراغ نداره و قس علی هذا. و چون تعمیر دوچرخه ممکنه به اندازه قیمت یه دوچرخه کامل بشه، صاحبانش ولشون کردن همون جا. من همیشه کلّی عکس می‌گیرم ولی این دفعه نمی‌دونم چم شده بود که زیاد عکس نگرفتم. جالب اینجاست که این محل مثل پیاده‌روی خیابون انقلاب شلوغ میشه و من موندم این دزدا چه جور می‌قاپن اعضای این دوچرخه‌ها رُ. یاد یه خاطره از یه دوست اتّفاقی افتادم که می‌گفت با یکی از دوستانش توی لیورپول توی یه آپارتمانی توی یه محلّه متوسط زندگی می‌کردن. دوستش یه دوچرخه داشت که خراب شده بود و اونم پول تعمیرش رُ نداشت و جاشم گرفته بود. دوچرخه رُ میذاره پشت درب آپارتمان که نظافت چی ساختمون بده شهرداری ببره. ولی نظافتچی میگه که باید فلان قدر پول بدی که شهرداری اینو ببره. دو بار اینو برمی‌گردونه تا اینکه یه مهمونی براشون میاد و میگه که اینکه کاری نداره. دوچرخه رُ ببند سر خیابون اصلی که محلّ رفت و آمد لاط و لوطه و بشین از پنجره تماشا کن. میگه سه ساعت نشده بود که دیدیم یکی با مهارت تمام زنجیر رُ برید و دوچرخه رفت که رفت! منظور اینکه دوچرخه‌ها امنیت شغلی ندارن توی انگلیس.

معضلات دیگه هم تقریباً گفته شد که یکی از اون سنگین‌هاش هزینه تعمیر و نگهداری دوچرخه و بعدش هم مشکل پارکینگ برای آپارتمان‌نشین‌هاست. امّا یه ابتکار جالب دیدم که (با حساب سرانگشتی) شاید چهار تا از هر پنج دوچرخه‌سوار توی لندن از این ابتکار استفاده می‌کردن. روی طرح کار شده؛ معلومه که پشتش یه کار تحقیقاتی خوابیده.

بانک بارکلیز (Barclays) چندین ایستگاه، در نقاط مختلف و مهم مرکز شهر لندن، برقرار کرده و دوچرخه کرایه میده ولی به صورت اتوماتیک و خیلی سریع. دوچرخه‌ها سه دنده بیشتر ندارن و همه جاشون قابل تنظیمه که متناسب با هیکل فرد بشه. تا نیم ساعت مجانی، تا یه ساعت یه پوند و تا یه ساعت و نیم چهار پوند (!) و همینجور توانی برو بالا. یعنی نیم ساعت اول مفت، نیم ساعت بعد یه پوند و نیم ساعت بعد چهار پوند. این کار رُ کرده که دوچرخه‌سوار حتّی‌المقدور دوچرخه رُ سریع به یه ایستگاه برگردونه. اجاره به این ترتیب هست که کارت بانکیت رُ میزنه به دستگاه، ثبت میشه و با یه کلید دوچرخه بهت برمی‌گردونه. (البته تا چهار دوچرخه برای خانواده‌دارها میشه اجاره کرد) چرخ جلوی دوچرخه‌ها هم توی یه محفظه‌ای سفت متصل شده. اگه دوچرخه ایرادی نداشته باشه، با گذاشتن کلید چراغ سبزش روشنه. کلید رُ توی قفل میزنی و دوچرخه آزاد میش. تمام سیستم دوچرخه مثل زنگ و ترمز و زین و ... با محافظ‌های آهنی پوشیده شده که سوای امنیت بیشتر، تیپ خاصی هم به دوچرخه داده. بعد همینکه دوچرخه رُ برمی‌گردونی و وارد کیوسک می‌کنی، صدای کلیک میده و از حساب بانکی کارتت به اندازه زمان استفاده پول برداشت میشه. روی همه دوچرخه‌ها هم تبلیغات بانک هست.

اگه تا 24 ساعت هم برنگردونی 300 پوند از حسابت به عنوان جریمه برمیداره. اگر دوچرخه وسط راه خراب شد به هر دلیلی، اونو به نزدیک‌ترین ایستگاه برمی‌گردونی و با اعلام خرابی دوچرخه روی صفحه کلید، می‌تونی یکی دیگه برداری.  چراغ قرمز دوچرخه خراب روشن می‌مونه تا منتقل بشه برای تعمیر. اگه توی یه ایستگاه جا نبود برای پارک دوچرخه و وقتت داره تموم میشه، میتونی اعلام کنی و نزدیک‌ترین ایستگاه بهت نشون داده میشه.  شما باید دوچرخه رُ اونجا ببری ولی هزینه‌ای برات نخواهد داشت. اگه به این ترتیب هر نیم ساعت دوچرخه رُ به یه ایستگاه برسونی، هیچ هزینه‌ای برات نمی‌ندازه ولی اینکه شما یه روز از سیستم استفاده کردی، یه پوند هزینه داره و اون از حسابت برداشت میشه.  اگه اعلام کنی که دوچرخه رُ برای یه هفته می‌خوای، دو پوند تخفیف می‌گیری و فقط پنج پوند از حسابت برداشت میشه. در ضمن امکان عضویت هم هست که یه کلید دائم بگیری که هر جا دوچرخه بارکلیز دیدی، بپری سوار شی و به همین سادگی.

جالب داستان اینجاست که همین الان عین همین طرح در تهران هم وجود داره.  قبلاً وثیقه نقدی داشت و الان با کارت بانکی کار می‌کنه.  چند وقت پیش بود که یه هیئتی از سازمان حمل و نقل و ترافیک تهران اومدن بازدید از سازمان حمل و نقل لندن و چند طرح به ایران وارد شد.  شاید اینم یکی از اوناست. دوچرخه‌های کرایه‌ای در تهران رُ میشه جلوی بازار 15 خرداد توی یه کانکس مانندی پیدا کرد. امّا ظاهراً مثل همیشه طرح‌های ما از ضعف مدیریت رنج می‌برن و عموم دوچرخه‌های موجود برای کرایه یه خرابی دارن که شما فقط باید نیم ساعت بگردی یه دوچرخه سالم پیدا کنی.  تعداد ایستگاه‌ها بسیار بسیار محدوده و متأسفانه در تهران فضای دوچرخه‌رو نداریم.  یکی از برنامه‌های ترافیکی در لندن و اکثر شهرهای انگلیس خط دوچرخه‌رو هست که هیچ وسیله نقلیه موتوری اجازه عبور از اون یا پارک از روی اون رُ نداره.  جلوی هر خط چراغ راهنمایی هم فضایی برای توقّف دوچرخه‌ها در نظر گرفته شده که وقتی چراغ سبز میشه، اولاً اوّل دوچرخه‌ها راه بیفتن که بتونن برای خودشون فضای ایمن فراهم کنن و دوّم اینکه توسّط راننده‌ها برای رعایت حال دوچرخه‌سواران به وضوح دیده بشن. این فضا برای راه‌اندازی طرح دوچرخه‌سواری واجبه و تا این اتّفاق نیفته، دوچرخه‌سواری امنیت ترافیکی کافی نخواهد داشت.  به امید زاده‌شدن یا حداقل مهاجرت مدیریت به ایران...

 

این چند عکس رُ از اینترنت برداشتم برای نشون دادن طرح اجاره دوچرخه بارکلیز و فضای دوچرخه‌رو.  در اولین سفر دوباره به لندن عکس‌های خودگرفته بار می‌کنم.

 

کیوسک پرداخت و پارکینگ دوچرخه های بارکلیز

نحوه نصب کلید برای رهاسازی دوچرخه

فضای مخصوص دوچرخه سواران در لندن

 

علامتهای مخصوص فضای دوچرخه رو


  
  

به یاد او

 

 

همیشه خیر خدا از شرّ ما پیشی گرفته. هر جای قرآن رُ که نگاه می‌کنی، خیرها منسوب به خدا هستن و شرّها منسوب به آدمی. توی دعاها هم همینطوره. همیشه خیر بیشتر از شرّ نمایان بوده؛ مثلاً توی دعای ماه رجب در مورد خیر میگه، «جمیع خیر الدنیا و جمیع خیر الآخرة» و در مورد شرّ میگه، «جمیع شرّ الدنیا و شرّ الآخرة». برای خیر در این دنیا و خیر در آخرت، تک تک، «جمیع» آورده؛ امّا همه شرّ رُ یه جا حساب کرده و یه «جمیع» برای هر دوتای دنیایی و آخرتیش آورده. شایدم میخواد بگه که شرّ دنیا و آخرت از یه قماشن ولی خیرهای دنیایی و آخرتی هستن که نمونه‌شون فقط توی دنیا یا فقط توی آخرته؛ شاید...

خوش بحال اونایی که امسال اعتکاف رفتن. اونا سه روز تعدادی از بهترین‌های زمین رُ دیدن و من هم سه روز کلّی از بدترین‌ها رُ. حسابشو بکن؛ در حالیکه دوستانت دارن با بهترین‌های دنیا گپ میزنن، من یه ساعت زدم بیرون و جز مست تلو تلو بخور و عربده‌کش چیزی ندیدم.

ایّام ماه رجب هم داره آواز رفتن می‌خونه...

 


90/3/29::: 9:27 ع
نظر()
  
  

به یاد او

 

 

خیلی مطلب برای نوشتن کنار گذاشتم که وقت نمیشه همه رُ به موقع به وبلاگ رسوند. امّا این یکی دیگه نوبر بود و نگذشتنی. شخصی در تشییع جنازه پدرش دچار واقعه شده و متأسفانه از دنیا رفته که خوب به لحاظ انسانی واقعه دردناکی هست ولی این ماهی‌گیری‌هایی که دور و بر قضیه میشه دردناک‌تره. رسانه ملّی این مرگ رُ سکته قلبی و داخل‌نشینان اپوزوسیون اون رُ نتیجه ضرب و شتم و خارج‌نشینان اپوزوسیون اون رُ حاصل تیراندازی اعلام کردن که من با اینا کار ندارم. چون همین سه نوع اعلامیّه نشون میدن چه خبره. کشتن یه همچین شخصی با چنین موقعیتی از سمت نظام هیچ و هیچ و هیچ فایده‌ای جز بدنامی و ایجاد دردسر نداره و تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.

طبق معمول کلّی مطلب از سمت مقابل حکومت صادر شد و همه در یک آن شریف‌ترین عنصر و تمام دلیل ایستادگی‌شون رُ پیدا کردن. متأسفانه پارادوکس واضح‌ترین چیزی هست که در حرف‌های اینا هست، سوای اینکه حق میگن یا ناحق. حالا من کاری ندارم دین و ایمون این مرحومه چی بوده؛ هر چی بوده، خودش می‌دونه. امّا توی بیانیه‌شون نوشتن که ایشون شیرزنی بودن «دوستدار و رهرو فاطمه». حرفه دیگه؛ مالیات نداره که. گرفت، گرفت. من تا حالا صدای این خانم رُ هم نشنیدم که بخوام در موردش قضاوت کنم ولی کلّی عکس و مطلب از این خانم دیدم که به سختی «شخصاً» می‌تونم ازشون بوی دوستداری و رهروی فاطمه علیها السّلام رُ استشمام کنم. ایشالّا که یا من یه شناخت نسبی در مورد حضرت ندارم یا سامانه بویایی و بینایی من ایراد داره...

امّا اونچه که خیلی نوش‌خند داره در کنار این قضیه تلخ، این اعلامیّه‌هایی هستن که از زندان صادر میشن. کاری هم به این ندارم که حقّشون بوده برن اون تو یا نه؛ چراکه من نه سندی در دست دارم و نه در موقعیتی هستم که بخوام نظر موافق یا مخالف بدم. ولی اینکه می‌نویسن: ما فلانی‌ها و فلانی‌ها شهادت (منظور کشته شدن) این خانم رُ تسلیت می‌گیم و جعل «واقعیت» کشته شدن ایشون رُ محکوم می‌کنیم و قس علی هذا خیلی برای من حرف می‌زنه. یکی نیست بگه اونایی که بیرون زندان هستن، فیتیله‌شون پیچ خورده که ببینن چی شد و چی نشد. دو نفر که هر دو در صحنه حاضر بودن، یه چیز تعریف نمی‌کنن. شما اون تو از کجا «واقعیت» رُ تشخیص دادین آخه؟؟ گیرم که این مرحومه، رهرو فاطمه علیهاالسّلام بود ایشالّا و شما هم ایشون رُ الگوی خودتون قرار دادین. حضرت فاطمه علیها السّلام هم از این نتیجه‌گیری‌های شما می‌کردن یا به آیه «ولا تَقُف ما لیسَ لکَ بهِ علم» عمل می‌کردن؟؟ کدوم؟؟

 


90/3/16::: 3:43 ع
نظر()
  
  


به یاد او


NSPCC اعلام کرد که در انگلیس هر 20 دقیقه یک تهدید به تجاوز به یه بچه زیر 17 سال به پلیس گزارش می‌شود.

کلیدواژگان:

  • هر 20 دقیقه (روزی میشه 72 تا!) 
  • تهدید به تجاوز (حالا چرا تهدید؟) (اونم برای تجاوز) 
  • زیر 17 سال (NSPCC با بالای 17ها کاری نداره)
  • به پلیس (اینا فقط اونایی هستن که گزارش میشن؛ گزارش‌نشده‌ها چند تان خدا می‌دونه)

National Society for the Prevention of Cruelty to Children انجمنی است که در تلاش است با جذب حمایت‌های دولتی و مردمی، به صورت رسمی با کودک‌آزاری مقابله کند. جالب اینجاست که این انجمن بعد از انجمن حمایت از حیوان‌آزاری براه افتاد؛ شاید به دلیل اینکه انسان‌ها فکر نمی‌کردند که علاوه بر حیوان‌ها زور و آزارشون به کوچک‌ترهای همدیگه هم ممکنه برسه.

ولی گذشته از همه اینها، یک دقیقه به خبر NSPCC فقط فکر کنید؛ نمی‌خواد کار دیگه‌ای بکنید، همون فقط فکر...



90/3/8::: 7:54 ع
نظر()
  
  

به یاد او

*هی به زمین میگم: عزیزم اوج نگیر؛ زمینم جو نگیرتت؛ هنوز تابستون نیومده؛ لباس مناسب بپوش میزنی بیرون ولی انگار دارم به کر میگم.  یادته سال پیش هم همین موقع سرما خوردی، چهار تا سرفه و عطسه کردی، کار دست خلق الله دادی؟  با توئم، لباس بپوش...  هوی... مردم رُ از پرواز میندازیا...

 *زمین: خبببببببب.  هَ هَ هَ هَپچی...

 *بی‌بی‌سی: دوباره آتشفشان ایسلند فعُال شده.  سال پیش غافلگیر شدیم ولی امسال یه سری دم و دستگاه متصل به رادار علم کردیم توی ایسلند که جهت و نوع و اندازه و ترکیبات ذرّات معلّق رُ به ما ارسال بکنه.  حدس می‌زنیم که امسال لغو پرواز نداشته باشیم گرچه کمی برای اسکاتلند نگرانیم.

 *من به زمین: بفرما.  همینو می‌خواستی...


  
  

به یاد او

شاعر دربار ایرلند که در صحنه حاضر بود، با صدایی که لیموزین عمو باراک داد، فی البداهه  خواند:

«لیموزین سواری دولّا دولّا، پنهان نمیشه والّا بلّا»


  
  

به یاد او

 

از اونور میگن چون توی سوریّه «دموکراسی‌خواهان» کشته میشن، ارتش مردم رُ «سرکوب» می‌کنه و به پیام‌های بین‌المللی توجّه نمیشه، دعوت سفیر سوریّه به جشن سلطنتی پس گرفته میشه، و بشّار اسد و هر بابایی که با این آقا توی دولت سوریّه موافقه تحریم میشن و شاخ و شونه و جناق و لگن و پاشنه و ...

از اینور از پرنسس‌های دیکتاتور آل خلیفه به گرمی در منزل پذیرایی میشه و چاق سلامتی و عکس گرفتن و اجباراً و اکراهاً رسانه ملّی اعلام می‌کنه که حول و حوش 29 نفر (!) هم در بحرین کشته شدن.  یه نیشگون کوچولو هم گرفته میشه که آقا وضع سیاسی در بحرین دلپذیر نیستا.  حالا حضرت فیل می‌دونه که عدم دلپذیری وضع سیاسی یعنی چی.

بالأخره دم خروس رُ باور کنیم یا قسم حضرت عبّاس رُ؟

 


90/2/30::: 5:27 ع
نظر()
  
  

به یاد او

 

یکی از مدیران (!) مربوط به جادّه‌ها و کوره‌راه‌ها گفته که روزی (!) 20 میلیارد تومن (!) خرج تصادفات توی ایران میشه!  نمی‌دونم می‌دونه این رقم یعنی چی؟  ما روزی چند دلار از فروش نفتمون دستمون رُ می‌گیره؟  اگه این مدیر «مدیریت» کنه که جلوی تصادفات رُ بگیریم، می‌تونیم با خیال راحت نفت رُ توی پارچ کنیم و بجای فروش بدیم دست مردم که بذارن سر سفره‌شون؛ شاید کوتاه بیان.  همین «مردم» کمی با دقّت و محتاط‌تر برونن، اکثر قریب به اتّفاق تصادفات رخ نمیدن.  ولی یکی اگه یه سوزن دم دست داره، بزنه به این دولت، شاید بیدار شه، یادش بیاد که قرار بود جادّه‌ها اصلاح بشن، نبود؟

مدّت زیادی نیست که انگلیس یه سیتروئن واردات کرده به مدل Picasso C3.  شواهد و قرائن نشون دادن که «فقط» وقتی صندلی جلو سرنشین داره و یه صحنه خطر پیش میاد، بطرز معجزه‌آسایی از سرعت اتومبیل قبل از اینکه راننده واکنش نشون بده کم میشه!  به نظر ما جالب میاد ولی خیلی خیلی خطرناکه.  چون راننده‌های انگلیسی فوری توی این شرایط دست و پاشون رُ گم می‌کنن و خرابکاری.  بعدشم شما فرض کن داری می‌رونی، ناگهان سر یه پیچ تند از سرعت ماشین کم بشه.  چه حالی میشی؟  سوای اون اگه سرعت اتومبیل کمتر از 30 مایل بر ساعت بوده (که سرعت مجاز اغلب شریانهای اصلی شهریه)، اتومبیل ناخودآگاه متوقف بشه!

دو ماه (!) تحقیق شد و آخر سر فهمیدن کار همون سرنشین جلوئه.  همین که می‌ترسیده، پاشو می‌کوبیده به برآمدگی جلوی کف اتومبیل و چون ترمز زیر پاش بوده (!!!) ماشین متوقف میشده.

اصل داستان اینه که چون Picasso C3 اصلاً برای جاده‌های راست‌رو ساخته شده بوده، برای سازگاری با جاده‌های چپ‌روی انگلیسی، یه اهرمی پدال ترمز رُ به سمت راست برده و دستش هم درد نکنه.  ولی یادش رفته (!) برجستگی جای پدال قبلی رُ حذف کنه و یه برجستگی جزئی زیر موکت صندلی جلو بوده.  در نتیجه ماشین دو ترمزه شده و همین که سرنشین جلو پاشو می‌کوبه روی کف، جایی که اون برجستگی جزئی هست، قادر به توقف کامل اتومبیل در سرعت زیر 30 مایل بر ساعت هست.

سیتروئن فوری همه ماشین‌های Picasso C3 رُ دعوت کرد برای اصلاح اتومبیل.  چون، آقا، ایمنی مردم در جاده‌ها یه اصل اساسیه.  نمی‌دونم این مسئولین وقتی میگن 20 میلیارد تومن روزانه (!) صرف تصادفات میشه، تنشون نمی‌لرزه از اون حقوقی که می‌گیرن؟؟؟  جاده‌ها اصلاح نیاز دارن، مدیریت ترافیک نیاز دارن، نگهداری نیاز دارن.  پس کی می‌خواد شروع بشه؟

و امّا این همه داستان نیست.  مردم نقش خودشون رُ توی کاهش تصادفات فراموش کردن.  وقتی می‌شینیم پشت فرمون، فراموش می‌کنیم که یه قانونی هست، محدودیتی هست، فقط و فقط برای اینکه سالم و کم هزینه به مقصد برسیم نه برای رو کم کنی راننده و اذیت!  دلیل داره که 120 کیلومتر بر ساعت به عنوان بیشینه معرفی شده خب.

یه اخلاقی هم داریم که همیشه چشممون به کشورهای دیگه‌س.  - ها، رفته بودیم آلمان؛ ماشینا 200 تا می‌رفتن.  - نه بابا؟!  این پدر سوخته‌ها نمیذارن پیشرفت کنیم که.*  - آقا توی انگلیس یه تصادف هم ندیدیم.  همه توی یه خط، اصلاً آدم...

ولی اینو نمیگه که آقا این سرعت اولاً همه جای آلمان و توی همه اروپا مجاز نیست.

ثانیاً کلی عامل دست به دست هم دادن که این شرایط فراهم شده.  مهم‌ترینشون کیفیت راه‌ها و اتومبیل‌ها ولی مهم‌تر از همه اینا، مردم به جهت گرونی کلاس‌های رانندگی برای اخذ گواهینامه مدتها تلاش می‌کنن و امتحان‌های سخت و پیچیده می‌گذرونن که هیچ کس توی ایران حوصله این کارها رُ نداره ولی انتظار ماشالا تا دلت بخواد.  کلاس‌ها همچین آموزش میدن که تا طرف حرفه‌ای نشه، نمی‌تونه امتحان بده و بشینه پشت فرمون.

ثالثاً بیمه و تعمیر ماشین اونقدر گرونه که طرف می‌دونه اگه دست از پا خطا کنه دفعه بعد بیمه‌اش دو برابر میشه.  خدائیش برای کسی که اولین بار می‌خواد ماشین دست دوم بگیره، باید اندازه قیمت ماشین پول بیمه بده.  خب، طرف پشت فرمون شش دنگ حواسش رُ جمع می‌کنه که کار دست خودش نده.

رابعاً جریمه‌های نفس‌گیر که فقط گرون نیستن ولی با یه خطا حسابی ترتیب آدم رُ میدن.  حالا بدون ورود به جزئیات، یه بار بالای سرعت مجاز بری و پلیس یا دوربین بگیره، تا سه سال بعد فقط یه بار دیگه از سرعت مجاز تجاوز کنی، تا سه سال اجازه رانندگی نداری که آدم شی!  دو بار هم اگه گواهینامه‌ات باطل بشه، مادام‌العمر از رانندگی محرومی.  شد حالا؟  همینو  میخواستی؟!

و امّا خامساً و خوشمزةً و اساساً اگه شما خلافی داشته باشی که گواهینامه‌ات پوینت بخوره، هر جای درست و حسابی برای کار تقاضا بفرستی، می‌پرسن که آیا تا حالا پوینت رانندگی داشتی یا نه.  خر بیار، باقالی بار کن.  اگه داشته باشی نشون میده که گاهی از قانون جلو می‌زنی که پوزه بزنی.  و خود حدیث‌خوانی بفرمایید از این مفصلّی که براتون درست میشه.  بعد باید نشون بدی، جریمه اخلاقیش رُ پرداختی و سعیت بر این بوده که دیگه نشه و اینا که دیگه باید یه نظر هم به حضرت کرام الکاتبین داشته باشی.

خب توی این شرایط کی میاد خلاف کنه؟؟؟  نمیگم نمی‌کنن ولی بندرت؛ طرف کوفت کرده، قاطی کرده و ...

خدائیش ما خودمون تحمل اینقدر سخت‌گیری رُ نداریم آقا.  صدامون درمیاد.  پس کمی هم برای اصلاح مملکت از خودمون «هم» مایه بذاریم.

 


90/2/30::: 3:3 ع
نظر()
  
  

به یاد او


مردم اروپای غربی «نون» گذشتگانشون رُ میخورن و ما هم «چوب» گذشتگانمون رُ.


90/2/28::: 2:45 ص
نظر()
  
  

به یاد او

 

اسمش خیلی به فیزیکش می‌خوره.  یه جانور با یه چنگال خرکی!  اما مزه‌اش نمی‌دونم شبیه اسمش هست یا نه.

 شنیده بودم توی تهران سوپ و خوراک خرچنگ آوردن توی منوها ولی خب راستش تمایل و حتی فرصت فکر کردن به خوردن خرچنگ هم نداشتم.  تا اینکه اومدیم به غریب‌آباد.  اینجا هر چی که می‌خوای از حلقوم بدی پایین، باید آنالیز کنی که حلال هست یا نه.  و این گفتنش راحته ولی عمل کردن بهش اونقدر هم راحت نیست که بعضی‌ها فکر می‌کنن.  چیزی که مشکل رُ حادتر می‌کنه، عملکرد دوگانه مسلمون‌هاست.  شیعه هر محصول دریایی رُ صرف نمی‌کنه ولی اهل تسنّن، به خاطر دوری از روایات ناب اهل بیت (علیهم السّلام)، عمق آیات قرآن رُ نگرفتن و هر چی که از توی آب گرفته میشه رُ می‌خورن.  شیعه فقط جانوران دریایی دارای فلس رُ حلال می‌دونه و لذا هشت‌پا و بعضی ماهی‌ها حرامن.  بعدها شنیدم که مراجع خرچنگ رُ حرام کردن.

 چند وقت پیش یکی از دوستان رفته بود یه رستورانی و خرچنگ زده بود.  - مگه حلاله؟  - پس چی که! فلس داره دیگه.  - آره ولی مراجع گفتن حرامه.  - نه بابا؟ پس چرا میگو حلاله؟  خرچنگ هم مثل میگوئه دیگه!  - چی بگم والّا...

 این شد یه سؤال.  تا اینکه رفتم یه مغازه چینی برای خرید ماهی تازه.  یه جعبه روی زمین بود و یه روزنامه خیس هم روش که بالا پایین می‌رفت هی؟!  کنار زدم روزنامه رُ و دیدم سه تا خرچنگ پدر مادردار زیرش بود.  گنده.  زنده!!!  خب حالا یه سؤال اساسی: این چه جور ذبح میشه و جونش گرفته میشه قبل پختن و خوردن؟؟؟

 مدّتی بعد یه چینی دیدم؛ تقریباً بهترین کسی که میشه این سؤال رُ ازش پرسید.  - داداش این خرچنگ رُ چه جور می‌کشین که میل بفرمایین؟  - اه اه.  من خرچنگ نمی‌خورم؟  - ببخشین؟!  - صدای بدی داره!  - صدا؟؟؟  - آره.  صدای سوت میده و اعصاب آدم رُ پیاده می‌کنه.  - صدای سوت برای چی؟  - اونایی که می‌خوان خرچنگ رُ تر و تازه میل کنن، اونو [زنده زنده!] میندازن توی آب در حال جوش و در قابلمه رُ می‌ذارن.  تا اون خرچنگ بمیره توی اون داغی، جیغی می‌کشه که شبیه صدای سوته و میره توی مخ آدم!  اونایی هم که میخوان بعداً بخورنش، میندازنش توی فریزر که یواش یواش از سرما و یخما خوابش ببره (!) و بمیره.  من این جورش رُ شاید بخورم.  - بعله.

 الان دو ریالیم قِل خورد و افتاد.  بنازم به فقه شیعه.  خرچنگ رُ چون نمیشه ذبحش کرد و شرعی جونش رُ گرفت، با اینکه دریایی هست و فلس داره، حرامه.

 


90/2/26::: 12:10 ص
نظر()
  
  
<      1   2   3      >