اسمش خیلی به فیزیکش میخوره. یه جانور با یه چنگال خرکی! اما مزهاش نمیدونم شبیه اسمش هست یا نه.
شنیده بودم توی تهران سوپ و خوراک خرچنگ آوردن توی منوها ولی خب راستش تمایل و حتی فرصت فکر کردن به خوردن خرچنگ هم نداشتم. تا اینکه اومدیم به غریبآباد. اینجا هر چی که میخوای از حلقوم بدی پایین، باید آنالیز کنی که حلال هست یا نه. و این گفتنش راحته ولی عمل کردن بهش اونقدر هم راحت نیست که بعضیها فکر میکنن. چیزی که مشکل رُ حادتر میکنه، عملکرد دوگانه مسلمونهاست. شیعه هر محصول دریایی رُ صرف نمیکنه ولی اهل تسنّن، به خاطر دوری از روایات ناب اهل بیت (علیهم السّلام)، عمق آیات قرآن رُ نگرفتن و هر چی که از توی آب گرفته میشه رُ میخورن. شیعه فقط جانوران دریایی دارای فلس رُ حلال میدونه و لذا هشتپا و بعضی ماهیها حرامن. بعدها شنیدم که مراجع خرچنگ رُ حرام کردن.
چند وقت پیش یکی از دوستان رفته بود یه رستورانی و خرچنگ زده بود. - مگه حلاله؟ - پس چی که! فلس داره دیگه. - آره ولی مراجع گفتن حرامه. - نه بابا؟ پس چرا میگو حلاله؟ خرچنگ هم مثل میگوئه دیگه! - چی بگم والّا...
این شد یه سؤال. تا اینکه رفتم یه مغازه چینی برای خرید ماهی تازه. یه جعبه روی زمین بود و یه روزنامه خیس هم روش که بالا پایین میرفت هی؟! کنار زدم روزنامه رُ و دیدم سه تا خرچنگ پدر مادردار زیرش بود. گنده. زنده!!! خب حالا یه سؤال اساسی: این چه جور ذبح میشه و جونش گرفته میشه قبل پختن و خوردن؟؟؟
مدّتی بعد یه چینی دیدم؛ تقریباً بهترین کسی که میشه این سؤال رُ ازش پرسید. - داداش این خرچنگ رُ چه جور میکشین که میل بفرمایین؟ - اه اه. من خرچنگ نمیخورم؟ - ببخشین؟! - صدای بدی داره! - صدا؟؟؟ - آره. صدای سوت میده و اعصاب آدم رُ پیاده میکنه. - صدای سوت برای چی؟ - اونایی که میخوان خرچنگ رُ تر و تازه میل کنن، اونو [زنده زنده!] میندازن توی آب در حال جوش و در قابلمه رُ میذارن. تا اون خرچنگ بمیره توی اون داغی، جیغی میکشه که شبیه صدای سوته و میره توی مخ آدم! اونایی هم که میخوان بعداً بخورنش، میندازنش توی فریزر که یواش یواش از سرما و یخما خوابش ببره (!) و بمیره. من این جورش رُ شاید بخورم. - بعله.
الان دو ریالیم قِل خورد و افتاد. بنازم به فقه شیعه. خرچنگ رُ چون نمیشه ذبحش کرد و شرعی جونش رُ گرفت، با اینکه دریایی هست و فلس داره، حرامه.