خیلی مطلب برای نوشتن کنار گذاشتم که وقت نمیشه همه رُ به موقع به وبلاگ رسوند. امّا این یکی دیگه نوبر بود و نگذشتنی. شخصی در تشییع جنازه پدرش دچار واقعه شده و متأسفانه از دنیا رفته که خوب به لحاظ انسانی واقعه دردناکی هست ولی این ماهیگیریهایی که دور و بر قضیه میشه دردناکتره. رسانه ملّی این مرگ رُ سکته قلبی و داخلنشینان اپوزوسیون اون رُ نتیجه ضرب و شتم و خارجنشینان اپوزوسیون اون رُ حاصل تیراندازی اعلام کردن که من با اینا کار ندارم. چون همین سه نوع اعلامیّه نشون میدن چه خبره. کشتن یه همچین شخصی با چنین موقعیتی از سمت نظام هیچ و هیچ و هیچ فایدهای جز بدنامی و ایجاد دردسر نداره و تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.
طبق معمول کلّی مطلب از سمت مقابل حکومت صادر شد و همه در یک آن شریفترین عنصر و تمام دلیل ایستادگیشون رُ پیدا کردن. متأسفانه پارادوکس واضحترین چیزی هست که در حرفهای اینا هست، سوای اینکه حق میگن یا ناحق. حالا من کاری ندارم دین و ایمون این مرحومه چی بوده؛ هر چی بوده، خودش میدونه. امّا توی بیانیهشون نوشتن که ایشون شیرزنی بودن «دوستدار و رهرو فاطمه». حرفه دیگه؛ مالیات نداره که. گرفت، گرفت. من تا حالا صدای این خانم رُ هم نشنیدم که بخوام در موردش قضاوت کنم ولی کلّی عکس و مطلب از این خانم دیدم که به سختی «شخصاً» میتونم ازشون بوی دوستداری و رهروی فاطمه علیها السّلام رُ استشمام کنم. ایشالّا که یا من یه شناخت نسبی در مورد حضرت ندارم یا سامانه بویایی و بینایی من ایراد داره...
امّا اونچه که خیلی نوشخند داره در کنار این قضیه تلخ، این اعلامیّههایی هستن که از زندان صادر میشن. کاری هم به این ندارم که حقّشون بوده برن اون تو یا نه؛ چراکه من نه سندی در دست دارم و نه در موقعیتی هستم که بخوام نظر موافق یا مخالف بدم. ولی اینکه مینویسن: ما فلانیها و فلانیها شهادت (منظور کشته شدن) این خانم رُ تسلیت میگیم و جعل «واقعیت» کشته شدن ایشون رُ محکوم میکنیم و قس علی هذا خیلی برای من حرف میزنه. یکی نیست بگه اونایی که بیرون زندان هستن، فیتیلهشون پیچ خورده که ببینن چی شد و چی نشد. دو نفر که هر دو در صحنه حاضر بودن، یه چیز تعریف نمیکنن. شما اون تو از کجا «واقعیت» رُ تشخیص دادین آخه؟؟ گیرم که این مرحومه، رهرو فاطمه علیهاالسّلام بود ایشالّا و شما هم ایشون رُ الگوی خودتون قرار دادین. حضرت فاطمه علیها السّلام هم از این نتیجهگیریهای شما میکردن یا به آیه «ولا تَقُف ما لیسَ لکَ بهِ علم» عمل میکردن؟؟ کدوم؟؟